شعر در مورد تحقیر شدن
شعر در مورد تحقیر شدن
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد تحقیر شدن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تو جا زدی
من جا خوردم
اون جا گرفت
شعر در مورد تحقیر شدن
ما ندانستیم راز عقل و سرّ عشق چیست
عقل مُرد و عاشقی تحقیر شد ما را ببخش
شعر تحقیر شدن
با رفتنت هیچ اتفاقی نمی افتد
من به تعداد تک تک آدم های دنیا انگیزه دارم
که دیگر نخواهمت
شعر در مورد تحقیر شدن
دیگر…
از تحقیر شدن.
ناشناخته ماندن اش در احساس هائی بی ثبات از سوی تو
رها شده است . هنگامی که.
هنگامی که خود را به خواب زده باشد
و من به عشقم که هست اما نیست حسودی میکنم
شعر در مورد تحقیر دیگران
درست مثل سرمایی که تورو از روی لباسای کهنه ت بغل کرده
احساسش کنی
و به خودت لعنت بفرستی
وقتی داری اضافی بودن و
تحقیر شدن و
با ردپات روی اسفالت بالا شهر جا میذاری
شعر در مورد تحقیر
من پر از دردم ، پرِاز ناخوشی ام
خوش به حالت سهراب ! تو نبودی در اسارت به همه نمره ی بیست …
تو نخوردی شاید ، غم تحقیر شدن
غم تحقیر شدن
شعری در مورد تحقیر
مرا دیگر تاب و توان ماندن نیست
اینچنین تحقیر شدن در باورم نیست
شعر درمورد تحقیر شدن
برای تو
زجرکشیدن
دشوار نیست
نازکشیدن
تحقیر شدن
ودر اخر
له شدنت
هیچکدام..
توازجنس دیگری
واین
چه معجزه خوبی است
برای من
که نداشتنش
محال نیست
برای تو
شعر درباره تحقیر
تحقیر شدن را حتی گدا هم
دوست ندارد
چه برسد به من…
که دستانم را
در جیب های خالی ام فرو کرده ام
اما هیچگاه آنها را دراز نکرده ام
شعر در مورد تحقیر شدن
سئوال سختی نیست …..زندگی سخت است
نگاه سنگین تحقیر شدن ، گرسنگی ، همیشه سخت است
شعر تحقیر
بر سر هر ثانیه از تحقیر مشتی سنگین
و همه من ها ، تو ها ، ما ها
شعر تحقیر کننده
تنها و بیفروغ
در حسرت دو سه حرفی که در نهان
همراهشان غمی ز حقیقت نهفته بود
تحقیر گشتهام!
شعر تحقیر آمیز
با ضربه های زنگش تحقیر می کند
با هر تکان عقربه ، خطی در آینه
شعر تحقیر شدن
در چنبرهی خوف ِ سیاهی به زهدان ماننده
در ظلماتی از غلظت ِ سُرخ ِ کینه یا تحقیر.
شعر تحقیر عرب
ونه زادن انسان بر دار
و نه سوختن انسان در سرب
تحقیر خداست
آنگاه که انسان به دار آویزد
شعر تحقیر را باور نکن
هر که من بود غزلخوان غزلهای تو بود
وای!خط خورده و تحقیر شدم.سخت.عجیب
شعر تحقیر زن
یا گلوله
که در سینه بشکوفد
تحقیر خداست
تحقیر خداست
شعر تحقیرامیز
عکس چشمانش، دل از دریا ربود
با تبسم، آب را تحقیر کرد
شعر تحقیر شخص
کی بودم بدل به چی شدم
به دست همه تحقیر شدم
شعر تحقیر
در مسیر طوفان تحقیر ارباب است،
و هیچ نمیتوانی سخن براوردن،
آنگاه که تمام هستیت
زیر چکش بی رحم جماعتی لعین
شعر های تحقیر کننده
دهن به تحقیر و توهین چاک داده
شرم را در مسلخ ترسهایشان فرو کشته اند
شعر در مورد تحقیر شدن
سکوت بیابان را تحقیر می کند
و این اغاز هر پایان است
شعر تحقیر شدن
می خواهم اوج بلند خیزشهای روحی ام
کوتو له های افکار منفی بعضی ها را تحقیر کند
شعر در مورد تحقیر شدن
شدیم تحقیر تا حد عجیبی
شعر در مورد تحقیر دیگران
طنین شعر در نالیدن قربانی یک شمع
عروج عشق با سرمایههای طعنه و تحقیر
شعر در مورد تحقیر
تحقیر فلک و چرخ گردان،
در شان من و شما نباشد.
شعری در مورد تحقیر
عاشق نشده بریدی،
چه فرق می کند
بخندم یا بگریم
تو که لبخند هایم
را با سکوت پیوند می دهی
و اشکهایم
را تحقیر می کنی،
وقتی
با نگاهی ناتمام
تمامم می کنی.
شعر درمورد تحقیر شدن
پرده هایی که
پنجره ها را
تحقیر میکنند
کنار بزنید
شعر درباره تحقیر
تا دست در دستش نهم
ما هر دو زاده می شویم و کودکان قبیله را به دنیا می آوریم
کودکانی که به زودی
تحقیر ما را به آنان خواهند آموخت
شعر در مورد تحقیر شدن
اجرام را لمس نکرده
تحقیر نکنم
یاد گرفته ام
سایه ی دم غروب را
بزرگتر از اصل ندانم
و یاد گرفته ام
حجم اشیا را
به کوچکی سایه ی نیمروز نه انگارم
شعر تحقیر
هر چه می خواهی تحقیر کن
سرانجام
زوزه آتشفشان ذلتت را جشن خواهد گرفت
و کوهها
بر لاشه ات خواهند رقصید
شعر تحقیر کننده
عشق اینهمه محبت و لبخند و اشتیاق بود
یا آنهمه اخم و تحقیر و بی اعتنایی
شعر تحقیر آمیز
مثل برگ های ِخشک ِ پاییز
در زیر پای عابران تحقیر ها را
شعر تحقیر شدن
چشمان ما در لحظه تحقیر گشتن
نورش رود، مه گیرد و خود تار باشد!
شعر تحقیر عرب
زمستان پروازکرد
ولک لک
پابرهنه
به دنبال ترانس برق میگشت
چراکه دود کش ها همه تحقیر شده بودند
وسکوت فاصله ای مبهم بود
درتمنای نگاه ابدی.
شعر تحقیر را باور نکن
مشتاق گریه های منی
وقتی که زیر پای سکوتت تحقیر می شوم
شعر تحقیر زن
کرده ام هرچه بر خود شکوه ای نیست
زخم زبانش می شود: “او لایق تحقیر است”
شعر تحقیرامیز
و غل و زنجیر بدوش؟
و بر روح پرِ زخمِ تحقیر؟
شعر تحقیر شخص
ذهنم ـ غزلسرای تو ـ بی ذوق می نوشت
کاغذ سپید بود و قلم تحقیر می شد و
شعر تحقیر
حالم گرفت از اینهمه توهین و تحقیر
اینجا کسی انگار شخصیت ندارد
شعر های تحقیر کننده
ما غریبان تو دلتنگ و تو داری سر جنگ
با اسیران غمت اینهمه تحقیر چراست؟
شعر در مورد تحقیر شدن
راز وحشت علف های هرز
در ابدیت یک بیهودگی است
و
درد تحقیر آینه
بر موجودی کریه و زشت منظر
افکار موهوم پیکره ای است
که تیرگی را
بر آفتاب ترجیح می دهد…
شعر تحقیر شدن
سقوط می کنم آخر از این همه تحقیر
قدم زدم گله ها را ، عبور بی تاثیر
شعر در مورد تحقیر شدن
تا به کی تحقیر؟
تا کجا تزویر؟
خسته ام از خویش
مرک می آیی؟
شعر در مورد تحقیر دیگران
گاهی برای اینکه خودی هم نشان دهند
دیوانه را به معرض تحقیر میکشند
شعر در مورد تحقیر
من و این ساز و ابیاتم
درون تو به زندان و
هر آن زنده به گور عشق
ببین تحقیر انسانو!
شعری در مورد تحقیر
می توان تا این مبانی ها بجاست نور را از لوح هستی پاک کرد
آسمان را تا ابد مشکی کشید عاشقان را بی سبب تحقیر کرد
شعر درمورد تحقیر شدن
حالا بعد از این همه تحقیر
تو دیگه آزاد آزادی
چرا برگشتی نمی خوامت
دیگه از چشمم افتادی
دیگه حتی یه ترانه
بینمون باقی نمونده
من در قلبمو بستم
واسه تو جایی نمونده
شعر درباره تحقیر
تصمیم دارم مدتی با فکر تو تحقیر شم
از دست دنیا و تو و … حتی خودم دلگیر شم
شعر در مورد تحقیر شدن
اگر باران نبارد خاک زیرِ پای زیباروی ِ من
با این که خوشگل تر شود، تحقیر خواهد شد
شعر تحقیر
از تو بیزارم
شاید به اندازه واژه نفرت
از تو گریزانم شاید برسم به کوچه باغ سعادت
تو به دنبال من می گشتی
در واژه های تحقیر آمیز
ولی من در رو به روی تو
شعر تحقیر کننده
یقین دارم که می دانی
دلم سیر است
و این تصویر ز زخم سخت صحبت های پر تزویر،
ز لمس نبض دستان پر از تحقیر،
چه دلگیر است و می دانی؛
شعر تحقیر آمیز
باز هم تراژدی در قصه
رخ نموده سایه تلخ ناکامی
احساس حقارت موج می زند در کلامم
تحقیر شدنم بهر چه بود
شعر تحقیر شدن
از بوکفسکی برج می سازم
اولین سطرهای غزل منزوی پیداست
که گوشه ای تنها نشسته و تحقیر می شوند
آخرین سطرها پیدا نیست
شعر تحقیر عرب
به سان کیسه بوکسم ، به زیر مشت عابر ها
به پای چوبه تحقیر ، بدی دیدم از آدم ها
شعر تحقیر را باور نکن
با عاشقانه از تن خود کوچ کرد و رفت
مردی که از زمانه ی تحقیر خسته بود!
شعر تحقیر زن
کاف رحمت گفتمش تصغیر نیست
جد گود فرزندکم تحقیر نیست
شعر تحقیرامیز
کار آن وا رفته ی ملک و نسب
ذکر شاپور است و تحقیر عرب
شعر تحقیر شخص
ای گمرهان خود سر تحقیر عاجزان چند
از خس عصا گرفته آتش برهنمونی
شعر تحقیر
دید موری طاسک لغزنده ای
از سر تحقیر، زد لبخنده ای
شعر های تحقیر کننده
گمان مبر که جلال تو زو زیادترست
اگر چه مایه تعظیم تست این تحقیر
شعر در مورد تحقیر شدن
خسروا تا چند تحقیرم نماید روزگار
دفع تحقیر جهان در عهده توقیر تست
شعر تحقیر شدن
به گردابی انداخته است اسم خود را
با مرگ قمار کرده بسیار،تحقیر می کنم
شعر در مورد تحقیر شدن
از آسمانها گویشت
آفت زنی تحقیر خود
شعر در مورد تحقیر دیگران
در عصر دود و صنعت پر ادعای ما
ابراز عشق باعث تحقیر می شود
شعر در مورد تحقیر
طلوعی تازه میخواهم از این شبهای ِ بی رنگی
و زن باشم در آن دنیای ِ بی تحقیر ِ آدمها
شعری در مورد تحقیر
میخوام برم بمیرم بعد از اون عاشق بشم
میخوام برم بمیرم تا دیگه تحقیر نشم
شعر درمورد تحقیر شدن
بس که تحقیر شد این ذات وفادار به عهد
دست پیمان شکن و پست زمان خواهم شد
شعر درباره تحقیر
از افعی زخم ِ زبان ِ تو نمی رنجم
دردآشنای کهنه ی تحقیر تبریزم !
شعر در مورد تحقیر شدن
بیا بگذر از جرم و تقصیر من
بگو آخرین شعر تحقیر من
شعر تحقیر
قامــــت جانم در این عاشـــق کشی
خرد و ویران و چنین تحقیـــــر شد
همچنین ببینید : شعر در مورد نامردی • شعر در مورد سختی • شعر در مورد بزرگی • شعر در مورد مردانگی • شعر در مورد سگ
- ۹۷/۰۷/۰۹